نشناختم تو را
من را همیشه خواندی و نشناختم تو رااز غصه ها رهاندی و نشناختم تو را این بندهی اسیر معاصی و نفس رااز درگهت نراندی و نشناختم تو را بی یاد تو گذشت همه عمر من ولیبا من همیشه ماندی و نشناختم تو را بر خوان رحمت و کرم و استجابتتعمری مرا نشاندی و نشناختم تو را شب های جمعه تو نمک اشک و روضه رابر جان من چشاندی و نشناختم تو را با رأفت و بزرگی و آقائیت مراتا کربلا رساندی و نشناختم تو را یوسف رحیمی