سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

دل اگر دیده به دلدار نبندد چه کند
دیده گر از کَرَمت بار نبندد چه کند

تا دلِ سوخته را مثل تو دلداری هست
دل اگر دیده ز اغیار نبندد چه کند

دارد آن خاک، قدومت که ندارد کعبه
زائرت حِرز به دیدار نبندد چه کند

دل ز هرکس، بخدا حُجبِ نگاهت بِبَرد
مِهرت آئینه به رخسار نبندد چه کند

دلبری چون تو که دلهاست گرفتار غمش
چشم، بر چشم گرفتار نبندد چه کند

کیست شایسته ی مدح قدِ سَروِ تو رضا
دل دخیلِ قدم یار نبندد چه کند

سائلت وقت عبور تو ز بازارِ نظر
راه، با چشم خریدار نبندد چه کند

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو
می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو


ای همه عالم امکان شده سرگردانت
وی سرِ خوان ولای تو همه مهمانت

همه افلاک به زیر قَدَمت ریگ رَهَند
همه ی کون و مکان ریزه خور دستانت

پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد
دیده چون باز کنی روز شود حیرانت

سایه بر سر فِکَن ای دوده ی زهرا و علی
دودمان تو نظر دوخته بر چشمانت

پاره ی جان پدر! کوثر ثانیِ رسول!
مادرت مَحوِ ز بر داشتنِ قرآنت

چون به توحید گشودی لب شیرینت را
«مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت»

انبیا کارگزار ره نورانیِ تو
پاسبانان مقرّب همگی دربانت

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو
می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو


گرچه گشتیم سخن ساز، نگفتیم از تو
هرچه گفتیم سخن، باز نگفتیم از تو

آری از هر دری آوای غزل سر دادیم
ای غمت جاذبه پَرداز نگفتیم از تو

از دمِ عیسیِ مریم همه دم دم زده ایم
ای مسیحای بشر ساز نگفتیم از تو

سخن از کشف و کراماتِ بزرگان گفتیم
ای همه عمر تو اعجاز نگفتیم از تو

گر تویی ضامن آهو و شفا بخشِ مریض
کیست طاغوت بر انداز نگفتیم از تو

رَأفَتَت جای خود ای زاده ی آقایی و مهر
غربتت مانده چو یک راز نگفتیم از تو

تو ولیعهد همه آل رسول اللهی
از چه سلطان سرافراز ! نگفتیم از تو

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو
می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو


ای همه مُلکِ جهان بر تو خراسان آقا
ذرّه خورشید شود نزد تو آسان آقا

آشنایان اگر ای یار ترا نشناسند
می شناسند ترا چهره شناسان آقا

گر همه عالم و آدم ز رهت برگردند
تا خدا هست دلت نیست هراسان آقا

قدرِ لطفِ تو ندانند خلایق امّا
تو دعاگوی همه نیک سپاسان آقا

حیف اگر رنگ  مناجات نگیریم از تو
که تو هجرت کنی از سُست حواسان آقا

میزبان داریِ اشراف ز اخلاق تو نیست
که نشینی به برِ کهنه لباسان آقا

هرگه از کرب و بلا دور بمانیم یقین
کربلای دل ما هست خراسان آقا

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو
می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو


ای که تعلیم دهی رسم و ره رضوان را
بر سرِ سفره ی خود بار دهی مهمان را

ما اگر معتکفِ پنجره فولاد توئیم
بس شفا داده ای آلودگیِ ایمان را

ما مسلمانیِ خود را ز نگاهت داریم
هرگز از کف ندهد سائل تو سلطان را

ما نمک گیر تو از موسیِ جعفر شده ایم
ورنه این عقل هدایت نکند انسان را

فرقه هایی که بخود خوانده و دعوت کردند
سوی توحید نبردند مسلمانان را

چیست توحیدِ خدا غیر ولای تو رضا
بی ولای تو اطاعت نرسد قرآن را

ای اشاراتِ تو تا کرب وبلا ، راهنما
زخم پِلکت بدهد راه نشان حیران را

تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو
می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو

         حاج محمود ژولیده


[ دوشنبه 91/7/3 ] [ 9:51 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 222
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1189423