امامِ رئوف

دل را ز بی خودی سرِ از خود رمیدن است
جان را هوای از قفسِ تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکَنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برای که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه ی گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پر کشیدن است

بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصّه ی دل من ناشنیدن است

آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی "امین" سزا لب حسرت گزیدن است

         مقام معظم رهبری


[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 11:37 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 142
کل بازدیدها: 1193517