باد ها عطر خوش پیرهنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
نیزه ها بر عطشش قهقهه سر می دادند
زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند
دشنه ها دور و بر پیکر او حلقه زدند
حلقه ها نقش عقیق یمنش را بردند
این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است
که روی نیزه بوی پیرهنش را بردند
تا که معلوم نگردد به کدام آئین است
اهل صحرای تجرّد کفنش را بردند
باد ها سینه زنان زود تر از خواهر او
تا مدینه خبر آمدنش را بردند
یوسف آهسته بگویی نمیرد یعقوب
گرگ ها یوسف گل پیرهنش را بردند
شیخ رضا جعفری