سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم
آیا تویی برادر من ؟ نیست باورم

با آنکه در جوار تو یک عمر بوده ام
نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

پامال جور و دستخوش کینه ام ببین
ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم

عمر منی که رفته ای از دست من دگر
در خود گمان ماندن از این پس نمی برم

ای خشک لب کنار فرات، از غمت ببین
دریاست در کنار من از دیده ی ترم

دیدم که دست ظلم تو را سنگ می زند
بگذاشتم دو دست خود آن گاه بر سرم

دیشب کنار پیکر پاکت چها گذشت؟
کاین خاک ها هنوز دهد بوی مادرم

با کعب نی کنند جدا از توام و لیک
از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم

      حاج علی انسانی


[ سه شنبه 91/5/24 ] [ 4:3 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 237
بازدید دیروز: 286
کل بازدیدها: 1186792