مظلوم عالم
ز روی زرد علی انتظار می ریزد
زچشم مانده به راهش قرار می ریزد
دلش به فاطمه و دیده بر اجل بسته
ز چشم دیده و دل احتضار می ریزد
دوباره ضربه سنگین ،دوباره بستر و زخم
دوباره درد ، بخاک مزار می ریزد
وصیتش به حسن آخر جوانمردیست
هنوز از لب حیدر وقار می ریزد
بجان فاطمه با قاتلم مدارا کن
ز صبر توست اگر اقتدار می ریزد
ز خوب خلقی تو دشمنم شکست خورد
اگر چه از سخنش انزجار می ریزد
به اشک های پرستار خویش می گریم
که چشم ابری زینب بهار می ریزد
اگر چه غربت من می شود نصیب حسن
به غربت تو حسینم شرار می ریزد
من از مصیبت سخت تو در عجب ماندم
که روی نعش تو چندین سوار می ریزد
حاج محمود ژولیده