میشه با یک پرچم
یهجا هیئت باشه
میاد اونجا زهرا
حتی خلوت باشه
این کلام معصوم
زینت منبرهاس
دو نفر که باشن
سومیشون زهراس
شور و شوق روضهت
توی عرش اعلاس
جمعیت اینجا نیست
جمعیت اون بالاس
تو نگفته خوندی
حرف ناگفتم رو
فکر هیات پر کرد
همهی هفتهم رو
تا دیدم بیتابم
تا دیدم پردردم
فرشای هیات رو
آب و جارو کردم
یه بساط چایی
گوشهی میخونه
مجلسارو گرم کرد
عطر آبدار خونه
سرم و خم کردم
زیر پام عزت ریخت
خیر ببینه اونکه
تو چاییت تربت ریخت
اشکم و به زخمات
آقا هدیه کردم
خیلی وقتا شد که
تنها گریه کردم
اشکا و لبخندام
با خودت شد قسمت
حاجتم رو دادی
پای دیگ هیات
زندگیمو دست
خودتون میسپارم
کفشارو جفت کردم
جفت و جور شد کارم
محمدجواد پرچمی