نام تو هر قدر آمد بر زبانم بیشتر
میشدند انگار کمکم دشمنانم بیشتر
دشمنانی که یکی شمر و یکیشان حرملهست
دشمنانی که شدند از دوستانم بیشتر
بی تو ماندن توی این دنیا عذابم میدهد
بی تو در دنیا نمیخواهم بمانم بیشتر
دردسرهایم برای قافله اندک نبود
از همه شرمندهام، از عمهجانم بیشتر
در مسیر شام و کوفه با حضور زجرها
پوستم میسوزد اما استخوانم بیشتر
نان خیراتی که در کوفه به سمتم پرت شد
عمه میداند، زده آتش به جانم بیشتر
بارها از ناقه افتاده ولی دیدم که از
نیزه میافتد عموی مهربانم بیشتر
امیر عظیمی