امامِ رئوف | ||
مارو با غصّهی ایام میبرن سورهی فجر و توی شام میبرن ای برادر بیا ناموس داری کن خواهرت رو ملاء عام میبرن *** غم و غصّههام بیاندازه شده خدایا داغ دلم تازه شده جلوی چشمای زینب سرتو آویزون به روی دروازه شده *** اینهمه ازدحام و چکار کنم؟ خستگیِ پاهام و چکارکنم؟ برا تازیانهها سپر بشم... سنگای پشت بام و چکار کنم؟ *** دخترت رو روی پام مینشونم خودم و تو کوچهها میکشونم سر پیری به چه روزی افتادم موهام و با آستینم میپوشونم *** دور من یه قافله کبودیه خصلت مردمشون حسودیه یه نفر بیاد به دادم برسه کوچههای شام پر از یهودیه *** همهش از کینهی مولا آب میخورد خواهرت طعنهی بیحساب میخورد حق بده اگه خودم رو میزدم خیزران میزد و هی شراب میخورد محمد جواد پرچمی [ پنج شنبه 93/8/29 ] [ 6:59 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |