امامِ رئوف | ||
از کار عشق این گره بسته وا نشد باب الحوائج همه حاجت روا نشد
بستند راههای حرم را به روی او میخواست تا حرم ببرد آب را نشد
دستان او جدا شده از پیکرش ولی یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد
ناگاه مشک آب ابالفضل را زدند یعنی فرات قسمت آل عبا نشد
با مشک پارهپاره به سوی حرم نرفت راضی به دل شکستگی بچهها نشد
تیر سهشعبه بست به چشمان او دخیل آنگونه که ز چشم رئوفش جدا نشد
ضرب عمود تا دل ابروش را شکافت فرق کسی شبیه سر او دوتا نشد
با صورت آفتاب حرم بر زمین فتاد آن بازوی قلم شده مشکلگشا نشد
آنقدر زخم فرق شریفش عمیق بود بر روی نیزهها سر عباس جا نشد
شکر خدا که پیکر او در شریعه ماند پامال نعل تازه غروب بلا نشد
دیگر نصیب اهل حرم خستهحالی است بزم شراب؛ جای علمدار خالی است یوسف رحیمی [ یکشنبه 93/8/11 ] [ 10:28 صبح ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |