امامِ رئوف | ||
"هرچند پیر و خستهدل و ناتوان شدم" هرگه نظر به روی تو کردم جوان شدم
طاووس خیمه پیش پدر راه میروی؟ گفتی اذان و مست من از این اذان شدم
آه ای عصای پیری من، می روی؟ برو اما به روی نعش تو من قدکمان شدم
تا اینکه خوب از عطشم باخبر شوی از شوق با لب تو دهان بر دهان شدم
با خود نگفتهای پدرت خُرد میشود من مثل قطعههای تنت بینشان شدم
آخر چرا جواب پدر را نمیدهی؟ چیزی بگو علی، ولدی نصفه جان شدم
زینب میان این همه دشمن دویده است بابا اسیر زخم زبانهایشان شدم
از بهر بردن تو عبا کم میآورم من چند بار بر بدنت امتحان شدم
شد سرخی لبان تو در دشت منتشر من هم به طشت زر هدف خیزران شدم
شکر خدا که نیزهی من شد بلندتر در راه شام بر سر تو سایهبان شد عباس احمدی [ شنبه 93/8/10 ] [ 12:2 صبح ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |