سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

دیدنت در همه‌ی راه معمّا شده است

تو کجا نیزه کجا! وای چه با ما شده است

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

 

باورم نیست که بالای سرم می‌خندی

دل من سوخته‌تر از دل لیلا شده است

 

ساربانی که نگین پدرت را دارد

چند روزی است در این قافله پیدا شده است

 

حجم تیری که علمدار زمین‌گیرش شد

باورم نیست که در حنجره‌ات جا شده است

 

کاش آرام رود قافله تا خواب روی

بعد من نوبت لالائی زهرا شده است

 

کاش آرام رود تا که نیفتی از نی

ولی افسوس سر رأس تو دعوا شده است

 

نیزه‌داری که تو را می‌بَرَد این را می‌گفت

باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است

 حسن لطفی


[ جمعه 93/8/9 ] [ 1:39 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 154
بازدید دیروز: 371
کل بازدیدها: 1186423