جای آن است در رحمت تو باز شود
بندهی غرق گناه تو سرافراز شود
این پرستوی به دامان گنه افتاده
پر و بالی زده آمادهی پرواز شود
ملک و حور به فرمان تو هورا بکشند
تا خجالت زدهای توبهاش احراز شود
آخر فصل گنهکاری این دل برسد
عشق بازی تو با بندهات آغاز شود
مثل خورشید، به روشندلیاش می بالد
آنکه با پرتویی از نور تو دمساز شود
معجز آسا دل حق در گرو توّاب است
چه عجب تائب اگر صاحب اعجاز شود
دم گرم و نفس پاک مسیحا گیرد
با منادی سحر هرکه هم آواز شود
ای خوشا آنکه شهید غم دلدار شود
صاحب مرتبهی عالی و ممتاز شود
سورهی فتح چو از مکّه تلاوت گردد
در رکاب پسر فاطمه جانباز شود
ای خوشا آنکه دلش وقف دعای فرج است
با گل عشق خدا همدم و همراز شود
سید محمد میر هاشمی