یارب چه کنم با دل بیمار
این دل شده چون خانهی آوار
از خوف تو بنگر که چگونه
در سینهی شب گریه کنم زار
وقتش نشده توبه کنم من؟
کی بندگیات را کنم ای یار؟
من خستهام از بار گناهم
بردار تو از شانهی من بار
من جز تو پناهی که ندارم
از وسوسه ها? خود نگهم دار
صد دفعه از آغوش تو رفتم
باز آمده ام باز به تکرار
از بس که به من لطف نمودی
باشم همهی عمر بدهکار
از بخشش تو بس که ببخشی
با گوشهی چشمی دل بسیار
سرمایه ام از کف همگی رفت
حالا که ضرر کردهام انگار
در هم نخری وای به حالم
در هم بخر ای حضرت دادار
شاید که شفاعت کند از من
در روز جزا میر علمدار
محمدمهدی محمدی