تا که این پنجره رو وا میکنمتو رو تو قاب چشام جا میکنماوج گلدسته رو پیدا میکنمگنبد زرد و تماشا میکنمحرف من ...حرف دلای بیکسهیه امام رضا دارم واسم بسهمن همون کبوترم که جا نداشتلونهای حتی رو شاخهها نداشتهیچ نگاهی آب و دونم نمیدادمثل هر غریبه آشنا نداشتحالا اما عمریه رو گنبدامبچّهی محلهی امام رضامحسن لطفی
«برگرفته از وبلاگ یا شبیر»