سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

ستاره ریزد از چشمم دمادم
سپهر شام غم را کوکبم من
سرشته شد گلم با رنج و ماتم
گل باغ مصیبت، زینبم من
 
مرا هم طینت انوار زهرا
متین و پاک و صائب آفریدند
مرا شوریده‌ی وادی غمها
مرا امّ المصائب آفریدند
 
خدا چون که عوالم را رقم زد
غم و درد و بلایش سهم من شد
به نامم خط هجران را قلم زد
تمام کربلایش سهم من شد
 
چه عاشورای سخت و جانگدازی
دلم آواره و عمرم عزا کرد
عدو با جان زینب کرد بازی
که بدمستی ز رقص نیزه ها کرد
 
شبم پر گشته از کابوس و در آن 
منم با لشگری نامرد ای وای
امان از گرمی اشک یتیمان
امان از دستهای سرد ای وای
 
امان از غربت شام غریبان
پیاده در فرار از سواره
کشاکش بود حتی بین آنان
برای غارت یک گوشواره
 
چهل منزل اسارت بی برادر
چو سرو استواری صبر کردم
به زیر ضربه های مرگ آور
شکستم آه ... آری صبر کردم
 
ندارم شکوه از شلاق و سیلی
امان از درد و داغ بی عزیزی
نمی گویم سخن از روی نیلی
امان از طعن و دشنام و کنیزی
 
کنون که زائر عرش خدایم
 به یاد قتلگاه تو غریبم
مرا که وارث کرب و بلایم
شده یک کهنه پیراهن نصیبم
 
گل مخفی به زیر تل خنجر
به یاد زخمهایت اشکبارم 
عزیز سر جدا و پاره حنجر
دم مرگم برایت اشکبارم
 
نمی خواهم کفن ای وای ای وای
تن پاک حسینم بی کفن بود
سرش دور از بدن ای وای ای وای
گلم در قتلگه خونین بدن بود
 
سید محمد میر هاشمی


[ چهارشنبه 93/2/24 ] [ 7:39 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 51
بازدید دیروز: 36
کل بازدیدها: 1188321