بوتراب
میشود غرق آفتاب شدن
ظرف یک ثانیه شراب شدن
صد و دهسال از شراب نجف
میشود خورد تا خراب شدن
بسکه بخشیدی از کرم چه کنم
من به غیر از خجالت آب شدن
در دعاهای ما به حقّ علیست
شرط اصلیّ مستجاب شدن
ما نداریم حاجتی غیر از
خاک نعلین بوتراب شدن
خاک ما از نجف سرشته شده
نوکرت جان به کف سرشته شده
زیر پایت مناره باید ساخت
منبری از ستاره باید ساخت
تن ندادی به بند قنداقه
بند را پاره پاره باید ساخت
ماندهام که در خور نامت
چند تا استعاره باید ساخت
کعبه هم رو سوی تو آورده
قبله را پس دوباره باید ساخت
از پی این و آن نباید رفت
از کلام تو چاره باید ساخت
ای که گفتی «فمن یَمُت یَرنی»
یا علی یا علی تو عشق منی
سجدهی بیشمار میکردی
تا سحر ذکر یار میکردی
تو امیر دو عالمی به تنت
جامهی وصله دار می کردی
بانی سفرههای افلاکی
نان جو اختیار میکردی
خانهات ساده بود مثل خودت
از تجمّل فرار میکردی
تا به زهرا سلام میدادی
دل او را بهار میکردی
او به تو افتخار میکرد و
تو به او افتخار میکردی
السّلام ای امام آقا جان
یا أبانا سلام بابا جان
پر مهیّاست بام میخواهند
این خلایق امام میخواهند
قرنها عصرها تمام بشر
از ولایت پیام میخواهند
این جماعت کنار ایوانت
یک جواب سلام میخواهند
پس مزن گوشه ای مرا آقا
که سلاطین غلام میخواهند
یا علی یا ابالحسن یا هو
وحدهُ لا امیرَ الّا هو
ما همه در قَرَن بزرگ شدیم
با ولا مرد و زن بزرگ شدیم
اگر امروز آبرو داریم
با علی داشتن بزرگ شدیم
ذرّه اما به یُمن نوکریات
بین هر انجمن بزرگ شدیم
وطن ما نجف بُود اینجا
همه دور از وطن بزرگ شدیم
با غلامیّ خانوادهی تو
با حسین و حسن بزرگ شدیم
ما قبیله قبیله - نسل به نسل
بین سینهزدن بزرگ شدیم
آه قبر و قیامتم با تو
روز محشر شفاعتم با تو
صوت قرآن چنان بلند شده
وحی از این زبان بلند شده
خبر بوسهی لب قاری
در زمین و زمان بلند شده
از میان طَبَق صدای سری
وسط دشمنان بلند شده
با لب سنگخورده قرآن خواند
پس چرا خیزران بلند شده
بر روی پنجههای خود طفلی
وسط کودکان، بلند شده
خواهرش چاک زد گریبان را
شیون دختران بلند شده
آتشی ریخته در این قلبم
زینب و چشمهای نامحرم
محمد جواد پرچمی