«مادر»
در و دیوار عالم بالا
گفت «سبحان ربّیَ الاعلی»
همه کرّوبیان به سجده شکر
که شده شاهکار حق پیدا
پیش چشمان عرشیان بنگر
ناگهان عشق می شود معنا
همه حیران این همه عظمت
همه مبهوت آیت عظمی
می تراود ترنّم «یا نور»
از تماشای عالم بالا
آنک آیات نور می بارد
از بهشت برین، بر این دنیا
یا محمّد! مبارکت بادا
بعد یک اربعین دعا و ثنا
بنگر از «واهب الهدایا» شد
بهترین هدیهها به تو اهدا
آمد از ساق عرش و سقف بهشت
نامی از طیف نور و رنگ خدا
دختری بر تو بهتر از مادر
دختری روح پیکر بابا
گل محراب و میوهی معراج
ماه تابان لیلهی اسرا
خاطرات مشاهدات نبی
شود از عطر حضرتش احیا
صبحگاهان که دختر خورشید
می نهد سر به دامن دریا
روی آبیّ و سبز این صفحه
می نویسد به خطّ زر: «زهرا»
لنگر کشتی نجات بشر
محور اهل بیت و آل عبا
بانوی بی نظیر رستاخیز
مادر کربلا و عاشورا
میسراید مرام و نامت را
جوشش خون «سیّدالشّهدا»
آب، گیرم نبود مهریهات
مهر تو چیست؟ آب، آب بقا
همه هفت آسمان به فرمانت
که نگفتی به حقتعالی، لا
چه نیازت به چاه و نخل فدک؟
ای به دست تو کوثر و طوبی
آنکه حقّ تو را به غارت برد
حقّ او آتش است روز جزا
که نمودی به منطق قرآن
چهرهی شوم خصم را افشا
قدر و کوثر، دو مطلع «انّا»
به مقام بلند تو ایما
ای تو مستورهی «و ما أدراک»
حرمت آیههای «أنزلنا»
یاد آن پیر بینظیر، بخیر
که چنین گفت مدح تو با ما:
«بعد احمد که منقطع گردید
سایهی وحی از سر دنیا
جبرئیل از سپهر می آمد
به تسلّای خاطر زهرا»
ای که با خطّ و خون و خطبهی خود
گفتی: «ای خلق بی خبر ز خدا
نیست غیر از علی مرا سرور
نیست غیر از علی مرا مولا
بی علی، مُصحف نبی پرپر
اوست شیرازهی کتاب خدا
نقطهی زیر باءِ «بسمله» است
بی علی کس نگفته «بسم الله»
هست در لوح قادر ازلی
دین بی مرتضی علی؟ ابدا!
میدهم جان و میخرم جانش
سود من حیدر است زین سودا
بزنیدم به جرم عشق علی
بکُشیدم به خاطر مولا
من شکوفا شوم به عشق علی
بین این شعله ها خلیلآسا
صلهی شعر من، تبسّم تو
چه شکوهی است آرزوی مرا!
کاش میشد بخوانمت «مادر»
«السّلامُ عَلیکِ یا اُمّا»
حاج سعید حدادیان