سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

باب اختصاصی

بگیر از دل ما ظلمت معاصی را
غرور و غفلت و کفران و ناسپاسی را
 
به حقّ مغفرت و رحمت و خطا پوشیت
مران ز درگه خود بندگان عاصی را
 
ببین گناه و تعلق اسیرمان کرده
به قلبمان بده بال و پرِ خلاصی را
 
چقدر غافلم از محضر امام زمان
ببار نور یقین و ولی شناسی را
 
کنار گریه کنان حسین فاطمه ات
به روی ما بگشا باب اختصاصی را
 
بگیر هر چه که داریم، زندگیمان را
ولی مگیر شبی خیمه ی مراثی را
 
یوسف رحیمی


[ پنج شنبه 91/4/29 ] [ 11:57 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تهی دست

الها، خالقا، پروردگارا
کریما ، مُنعما، آموزگارا
 
تو غفّاریّ و ستّار و کریمی
خطابخش و خطاپوش و رحیمی
 
خداوندا گره بگشا ز کارم
که جز تو با کسی کاری ندارم
 
اگرچه رو سیاه و شرمسارم
خوشم که با کریم افتاده کارم
 
سگ این خانه را مولا کمک کن
مرا هم در نمک زارت نمک کن
 
اگرچه عاصی و آلوده هستم
گدایم بر سر راهت نشستم
 
گدایان بر سر ره می نشینند
کریمی بگذرد چیزی بگیرند
 
به گردن قید مهرت بسته ام من
بدم امّا به تو دلبسته ام من
 
به غیر از عجز کالایی ندارم
که در نزد تو ای سلطان بیارم
 
چه می پرسی ز حال عاشق مست
تهی دستم، تهی دستم، تهی دست
 
شهید بزرگوار غلامعلی رجبی


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 6:17 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

درد نهان

شد وقت آنکه درد نهان را دوا کنیم
روی نیاز خویش بسوی خدا کنیم
 
بیگانگی بس است ز درگاه کردگار
خود را دمی به خالق خود آشنا کنیم
 
اشکی ز چشم خویش بریزیم و لحظه ای
از بهر شستشوی گناهان شنا کنیم
 
تا کاسه های دیده نگردیده پر ز خاک
چشمی به سوی بی کسی خویش وا کنیم

از یاد رفته وعده ی روز الست ما
یک شب وفا به وعده ی قالو بلی کنیم
 
تا از پی شفاعت ما چاره جو شود
روی نیاز را به سوی مصطفی کنیم
 
از قلب سوزناک سوی کشور نجف
با گریه، التجا به شه اولیا کنیم
 
گاهی سوی ولیّ و نبی ملتجی شویم
گه روی استغاثه به خیرالنّساء کنیم
 
دستی به دامن حسن مجتبی زنیم
رویی به آستان شه کربلا کنیم
 
این پنج تن مقرّب درگاه داورند
هر پنج را شفیع، پی مدّعا کنیم
 
یا رب دری گشا ز هدایت برای ما
شاید دگر ز کثرت عصیان حیا کنیم
 
ما را ببخش ورنه به آل عبا تو را
چندان قسم دهیم که از خود رضا کنیم
 
شهید غلامعلی رجبی


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 6:16 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

عتاب نکن

خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا، لااقل جواب مکن
 
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
 
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
 
همینکه ترس برم داشته خودش کافیست
تو با عتاب، دلم را پر اضطراب مکن
 
عتاب کردن تو بدتر از جهنّم هست
جهنّمم ببر اما دگر عتاب مکن
 
چقدر جار زدم من که دوستم داری
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
 
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
 
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
 
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم انتخاب مکن
 
علی اکبر لطیفیان


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 4:27 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

نشناختم تو را

من را همیشه خواندی و نشناختم تو را
از غصه ها رهاندی و نشناختم تو را
 
این بنده‌ی اسیر معاصی و نفس را
از درگهت نراندی و نشناختم تو را
 
بی یاد تو گذشت همه عمر من ولی
با من همیشه ماندی و نشناختم تو را
 
بر خوان رحمت و کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را
 
شب های جمعه تو نمک اشک و روضه را
بر جان من چشاندی و نشناختم تو را
 
با رأفت و بزرگی و آقائیت مرا
تا کربلا رساندی و نشناختم تو را
 
یوسف رحیمی


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 3:10 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

تعارف

همیشه گدایی که آقا ندارد
سر سفره ی هیچ جا، جا ندارد
 
بدون تعارف زدن سفره خوب است
کرم خانه اصلاً بفرما ندارد
 
تقلّا مکن تا مُچم را بگیری
گنهکار که بوق و کرنا ندارد
 
بیا پیش مردم مگو که چه کردم
خجالت کشیدن تماشا ندارد
 
تو ناراحتی که چرا پشت کردم
بیا خُب بزن، اینکه دعوا ندارد
 
همین جا بزن آخرت را رها کن
برای تو اینجا و آنجا ندارد
 
مکش بر رخ من، ببر آتشت را
برای کسی که علی را ندارد
 
سر سفره ی رحمت تو خدایا
کسی جا ندارد که زهرا ندارد
 
بگو روزی ام کربلا نیست، اینکه
نیازی به امروز و فردا ندارد

علی اکبر لطیفیان


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 2:59 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

سفارش

ز عقده های دل من گره گشایی کن
دوباره آمدم ای میزبان عطایی کن
 
بهار توبه و غفران رسید الهی شکر
به بنده ها نظر از غفو کبریایی کن
 
بهانه جور نمودی که بر درت آیم
بر آشنای همه ساله همنوایی کن
 
سفارش ملک داعی است در این ماه
هر آنچه هستی از این در فقط گدایی کن
 
بیا و راضی از این عبد بی سر و پا باش
بیا و روزی ما را امام رضایی کن
 
به خاطر گل روی حسین هم که شده
به عبد عاصی خود باز هم خدایی کن
 
بدون روضه مناجات بی اثر باشد
نصیب ما ، سحری رزق کربلایی کن
 
سحر، نوای امام غریب می آید
که بر مشام دلم عطر سیب می آید
 
احسان محسنی فر


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 2:58 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

کثرت شوق

افتخارم اینکه مخلوق توام
عاشقم هستی و معشوق توام
 
کثرت شوق شما بر خویشتن
آفریده بی نهایت مثل من
 
تا مرا آئینه ی خود کرده ای
بهترین کاری که می شد کرده ای
 
تو تکلّم کردی و من، این شدم
خوش نگاهم کردی و خوش بین شدم
 
من، توِ در قالب انسانی ام
آدمی بر صورت رحمانی ام
 
تو، منی در رتبه ی اعلای خود
من، توام در باطن والای خود
 
خوبِ من، نقّاشی دست توام
لاجرم، پیوسته پیوست توام
 
هرکه بیند نوع رنگ و بوم را
زود می گوید که نقّاشش خدا
 
عشقِ خود را جلوه در تصویر کرد
بعد از آن تصویر را تکثیر کرد
 
نو به نو تکثیر شد در آینه
تا ببیند خویش را هر آینه
 
ای خدا بر ما که جز تو نیستیم
مرحمت فرما، بفرما کیستیم؟
 
چشم ما را باز کن بر روی ما
تا که من در روی خود بینم تو را
 
ای نهان در ما و از ما آشکار
جاری در چشمه و در آبشار
 
سینه ی پیراهنم را چاک کن
جلوه را نازل به سوی خاک کن
 
تا بگیرم روزه ای در شأن تو
تو بیا و جای من امساک کن
 
گر ز نادانی خطایی می کنم
از عذاب و قهر من امساک کن
 
یا تنزّل کن بیا در خاک ما
خاک را همرتبه ی افلاک کن
 
در  مقام  انتفاء  غیر  تو
جرأتم بخشا مرا بی باک کن
 
تا تو هم روزه بگیری همچو من
هرکسی بر طبق شأن خویشتن
 
روزه ی تو هست امساک از عذاب
شأان ما: امساک از نان و از آب
 
لطف کردی چشم دادی تو مرا
تا  نگاه  من  بیفتد  بر  شما
 
دست دادی تا بگیری دست من
تا بَری بالا مقام و پست  من
 
گوش دادی و تکلّم  می کنم
اسم دادیّ و تبسّم  می کنم
 
راه رفتیّ و دو پا دادی مرا
شیعه ام کردی خدا دادی مرا
 
افتخارم اینکه مخلوق توام
عاشم هستیّ و معشوق توام
 
شیخ رضا جعفری


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 2:57 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

طلب بارگاه

یا رب اسیرم و دل من در پناه توست
بی تابم و قرار دلم یک نگاه توست
 
چندان اسیر خواهش نفسم که غافلم
از دست رفته را طلب بارگاه توست
 
رو بَر مَتاب از من آلوده، ای کریم
گوید دلم که قهر خدا از گناه توست
 
گفتم ز بسکه توبه شکستم، شنیده ام
در بسته ای و توبه شکن رو سیاه توست
 
گفتی بخوان مرا که شبِ استجابت است
درگاه دوست منتظر یا اله توست
 
گفتم به دلشکسته جوابی نمی رسد
گفتی جواب درگه ما سوز و آه توست
 
گفتم سزای جامعه ای پرگناه چیست؟
گفتی دعای هر شب و اشک پگاه توست
 
گفتم دعا و اشک و مناجاتمان کم است
گفتی رضای من به همین گاه گاه توست
 
ای  روزی دعا و مناجات نزد تو
حالی بده که اهل گنه عذر خواه توست
 
با اشک خویش امر به معروف می کنیم
غم دیده ایم و اشک شب ما سپاه توست
 
جز درد دین بر این دل ما نیست مشکلی
بیمار عشق روبروی پیشگاه توست
 
ما  دوستان یوسف آل پیمبریم
چشم انتظاری دل خسته گواه توست
 
حاج محمود ژولیده


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 2:57 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بخشش جاری

پهن شد سفره ی احسان همه را بخشیدی
باز با لطف فراوان همه را بخشیدی
 
ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد
رحمتت ریخت وَ یکسان همه را بخسیدی
 
گفته بودند به ما سخت نمی گیری تو
همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی
 
یک نفر توبه مند با همه خو می گیری
یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی
 
پس گنهکاری امروز مرا نیز ببخش
تو که ایّام قدیم آن همه را بخشیدی
 
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی
 
داشت کارم گره می خورد ولی تا گفتم:
"جان آقای خراسان" همه را بخشیدی
 
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان" همه را بخشیدی
 
علی اکبر لطیفیان


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 12:37 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 539
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 1189740