نوه ی ذوالفقار
امشب از شوق چشم دلبرهالب به لب می شوند ساغرهااز اهالی آسمان هستیدالتماس دعا کبوترهادل عالم به شوق آمده استاز سر خنده های خواهرهاچشم خود باز می کند طفلیو به پا می شوند محشرهاچقدر دل اسیر قنداقشچقدر زیر پای او سرهااصغر است و لبان کوچک اوبوسه گاه لبان اکبرهاپسر آفتاب آمده استبند جان رباب آمده است ادامه مطلب...