سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

بد عادت

یا ایّها الکریم ببین بی بضاعتم
مهمان نا مناسب ماه ضیافتم
 
دیدم که بار رحمت عام است آمدم
هرگز به روی من نزدی بی لیاقتم
 
لطف تو بود اینکه مرا پرده در نمود
با عفو خویش بسکه نمودی بد عادتم
 
رحمت اگر مرا نخرد وضع من بد است
دلخوش نمی شوم به همین خرده طاعتم
 
من در خور مقام تو کاری نکرده ام
پس بیشتر ز طاعت خود در خجالتم
 
گر همنشین من نشوی می روم ز دست
حالا که آمدم بِرَهان از ضلالتم
 
کار مرا مقایسه با اهل دل مکن
چون در خورِ قیاس نباشد عبادتم
 
یکسال منتظر شدی و من نیامدم
یکبار هم گله نکنی از رفاقتم
 
رحم است بر غلام چو تسلیم می شود
حاشا اگر کنی به گناهم عقوبتم
 
گفتم حسین توبه ی من هم قبول شد
مثل همیشه می کند آقا شفاعتم
 
حسن علیپور


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 12:26 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شایسته

یک عمر رفت و آشنای تو نبودم
بیمار و محتاج شفای تو نبودم
 
با کوله بار غفلتی که داشتم من
شایسته ی لطف و عطای تو نبودم
 
حقّش نبوده با جفای من بسازی
اصلاً  به  امّید  وفای  تو  نبودم
 
یا غافِرَ الذَّنبِ العظیم، العفو العفو
ای کاش عبد پر خطای تو نبودم
 
از سفره ی جانانه ات حرمت شکستم
من زینت مهمانسرای  تو  نبودم
 
شب زنده داری های من رنگ ریا داشت
مشغول در کسب رضای تو نبودم
 
شرمنده ام جای همه لطفی که داری
من بنده ی خوبی  برای  تو  نبودم
 
غیر از تو هرکس بود مولایم چه می شد؟
از دست می رفتم گدای تو نبودم
 
از نامه ام رنجیده خاطر شد امامم
من  باب  میل  اولیای  تو  نبودم
 
آقا بیای من دگر  سودی  ندارد
وقتی که هم درد نوای تو نبودم
 
احساس کردم درد سر بودم برایت
روزی که مشمول دعای تو نبودم
 
چیزی  اگر  گیر  تو  می آید  بسوزان
یک جمله می گویم فقط "جانم حسین جان"

احسان محسنی فر


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 12:12 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

سلام ماه خدا...

سلام ماه مبارک سلام ماه خدا
سلام ماه پذیرایی خدا از ما
 
سلام شهر طهورای ساکنان زمین
سلام چشمه ی تنزیه عالم بالا
 
ببین بسوی تو قرآن به دست آمده ام
سلام شهر تلاوت، سلام ماه دعا
 
به دعوت تو در این میهمانی آمده ام
وگرنه خاک کجا و زلالی  دریا!
 
ببین به ساحت خود این همه ستم کردم
ببین شکسته ام آئینه ی خدایم  را
 
چقدر سنگ به بالم زدم به دست خودم
چقدر  زخمی ام و پرشکسته ام حالا!
 
شکسته ام که مرا در تلاطمت بکشی
تو ناز و قهر خودت را نکن دریغ از ما
 
برای اذن دخولم اجازه می خواهم
اجازه از علی و یک اجازه از  زهرا
 
به اذن دست بریده به اذن مشک و علم
به اذن روضه ی چشمان حضرت سقّا

رحمان نوازنی


[ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 11:13 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 115
کل بازدیدها: 1188447