سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

وداع آرزو

ابری گریست بر سر شهر و نماند و رفت
از شعرهای چشم سپیدش نخواند و رفت

هجده بهار آمد و روی دل زمین
یک هاله از حریر بهشتی کشاند و رفت

او حسرتی به وسعت دریای چشم خود
بر چشمهای تشنه ی ساحل نشاند و رفت

بالی شکسته داشت... ولی با امید گفت
«عجّل وفات» و بال خودش را تکاند و رفت

او مزه ی غریب غروبی شکسته را
زیر زبان زخم افق ها چشاند و رفت

بعد از وداع آرزویش در دل شبی
پشت سرش زمین و زمان را دواند و رفت

آن شب دلش برای عزیزش گرفته بود
آن شب برای چشم سحر روضه خواند و رفت

محمد نجاری


[ پنج شنبه 92/1/29 ] [ 12:40 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

اولین غریب

کعبه بودم در کنار تربتت زمزم شدم
گل شدی یک عمر روی گونه ات شبنم شدم

هرکه می پرسد ز حالم مختصر می گویمش
سرو بودم، داغ دیدم، غصه خوردم، خم شدم

ماه می داند، بپرس از او که هر شب دیده است
همدمم رفته است و من با چاه ها همدم شدم

تو نبودی پیر اما از غمم کم کم شدی
من نبودم پیر اما از غمت کم کم شدم

ریختم تا خاک روی پیکرت، بانوی آب
در غریبی اولین مرد همه عالم شدم

سید محمد جوادی


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:44 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

خاطرات

«این چندمین شب است که من با تو نیستم»
این چندمین شب است که در گریه زیستم

امشب دوباره خاطره ات جان گرفته است
من لحظه لحظه پای نبودت گریستم

این روز اول است کنارت نشسته ام
من بی قرار عطر بهشتیِ کیستم؟

روز خوش شروع من و تو... بهار ما
تو نُه... و من که حول و حوالیِ بیستم

این سال چندم است همان سالهای درد
چشم انتظار هستی و من خانه نیستم

این روز آخر است که در هاله ای کبود
باید به پای زخم تن تو بایستم

 ***
حالا تو رفته ای و بر این خاک گمشده
این چندمین شب است که با گریه زیستم

***
من می روم بهانه گرفته است دخترت
دیگر اجازه نیست کنارت بایستم

علیرضا لک


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:43 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شقایق

دیدی چه آمد بر سرم با رفتن تو
آتش به جانم میخرم با رفتن تو

دیشب کنار بسترت خون گریه کردم
من هم شقایق پرورم با رفتن تو

زینب فضای خانه ام را تار کرده
با گفتن «کو مادرم؟» با رفتن تو

بابا چرا؟ بابا چه شد؟ بابا چگونه؟
اینها سؤال دخترم با رفتن تو

کرامت نعمت زاده


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:42 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مسمار

چشم سپیده در هوایت تار مانده
جای نگاهت گوشه ی دیوار مانده

یکبار، آهسته از این کوچه گذشتی
جای قدمهایت ولی صد بار مانده

ای بی هوا غلطیده در کوچه، به دستت
ردّ هواداری یک بی یار مانده

توحید شد شرک خداوندان تزویر
توحید تو در مسلخ انکار مانده

افتان و خیزان رفتی اما تا همیشه
حرف تو بین کوچه و بازار مانده

بی بی، تمام عقده های من دوا شد
اما میان سینه ام ... مسمار مانده

حامد اهور


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:41 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بعد تو

می رسد هر شب صدای گریه از
زیر سقف و سرپناهی سوخته

ماه را می بینم و حالم وخیم
می شود با یاد ماهی سوخته

بعد تو هر شب نسیمی خسته ام
می چِکم در عمق چاهی سوخته

بعد تو هر روز زانو در بغل
خیره می مانم به راهی سوخته

رفتی و از تو برایم یادگار
مانده یک چادر سیاهی سوخته

می وزد در خانه ام عطر پرِ
مرغ عشق بی گناهی سوخته

میخ دارد خودنمایی می کند
در میان قتلگاهی سوخته

ای ملیکه! پادشاهت آمده
در دل شب با سپاهی سوخته

رفتی و باور کن از عمر علی
مانده یک چندین صباحی سوخته

یاسر حوتی – احسان کرباسی


[ چهارشنبه 92/1/28 ] [ 7:40 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

مادر که رفت...

مادر که رفت و در دل ما اشتیاق نیست
جز یادگارهاش درون اتاق نیست

مادر که نیست خانه چه تاریک و ساکت است
انگار توی خانه ی حیدر چراغ نیست

حالا که پر زدی نفس راحتی بکش
دیگر که روی سینه ی تو درد و داغ نیست

رفتی و من به رفتنت عادت نکرده ام
مادر... غمی درون دلم جز فراق نیست

حالا نشسته ام وَ کمی فکر می کنم
بی شک شبانه رفتن تو اتفاق نیست

گفتم که اوست ماه شب تار خانه مان
ماهیست پشت ابر ولی ابر در محاق نیست

اصلش ولایت است، فدک یک بهانه بود
دعوای ما که بر سر یک تکه باغ نیست

مجتبی حاذق


[ یکشنبه 92/1/25 ] [ 11:55 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شانه ی مسیح

خشکانده بود رایحه ی بوی سیب را
دستی که بست بازوی مردی نجیب را

از دست داده اند ز گلهای پیرهن
یعقوبهای عاطفه صبر و شکیب را

با پای خشته ندبه ی خود تا بقیع برد
مردی که عرش می برد امن یجیب را

باید علی بماند و زهرا سفر کند
باید چه کرد قسمت خود را، نصیب را

تنها به چاه می شود این بار باز گفت
آن طعنه های مردم دنیا فریب را

تابوت مرگ را به سر دوش می نهد
امشب مسیح شانه گرفته صلیب را

جواد محمد زمانی


[ یکشنبه 92/1/25 ] [ 11:54 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

صدای آب

سیل مصیبت چون شرر بر جان غم زد
مردی غمین دستان خود را روی هم زد

یعنی خدا دار و ندارم را گرفتند
سرمایه و صبر و قرارم را گرفتند

آن شب ستاره در سما پیدا نمی شد
بال کبوتر بچه ها هم وا نمی شد

آن شب به کام دهر مُهر اسکُتوا بود
آن شب، شب دفن امید و آرزو بود

لحظه برای مرتضی چون سال می شد
احمد مهیّا بهر استقبال می شد

تنها صدای آب می آمد در آن شب
حیدر بنای قبر خود می زد در آن شب

دست علی از بازوی نیلی خبر داد
از زخم بازو ناله ی جانسوز سر داد

از غصّه با اشکش چو نقش لاله می زد
شرمنده از پهلوی زهرا ناله می زد

طفلان پربسته به دندان پر گرفتند
همرنگ بابا ناله را از سر گرفتند

ای وای پیش کودکان مادر کفن شد
مادر چه گویم روح مولا در کفن شد

قرآن به دوش خود خدای صبر می برد
با پای خود خود را به سوی قبر می برد

تابوت سرخ یک کبوتر دیدنی بود
تشییع هجده ساله مادر دیدنی بود

حیدر به دستش گوهری در خاک می کرد
مقداد چشم مجتبی را پاک می کرد

محمد سهرابی


[ یکشنبه 92/1/25 ] [ 7:39 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

آهسته لبش شکست، می شد فهمید

چشمش به عزا نشست، می شد فهمید

این مرد اسیر دست نامرد نشد

از جای طناب دست، می شد فهمید


زخم تازیانه

گرفت پیکر گل را میان خانه به دوش
گرفت بار غم درد بی کرانه به دوش

به زیر چوبه ی تابوت... لرزه بر تن داشت
تنی نحیف، بلرزید بر درانه به دوش

عبور کرد از آن خاطرات کوچه ی تنگ
عبور داد گلش را از آن میانه به دوش

به عزّت و شرف لا اله الّا الله...
کشید قامت مهتاب، غمگنانه به دوش

ستاره ها همه با ناله اش به شور و نوا
خراب بود و تن خُرد نازدانه به دوش

کنار پیکر گل، چار غنچه، سرگردان
میان کوچه، چو آوارگان خانه به دوش

ز دور بوی سلام رسول می آمد...
که مکث کرد دمی، خسته ی جوانه به دوش

سؤالی از دل صحرا به گوش می آمد...
کشیده ای ز چه، جان مرا شبانه به دوش؟

به ناله گفت: خدا! مرگ مرتضی برسان!
برای مردن خود داشت یک بهانه به دوش

زمین گذاشت چو تابوت لاله را حس کرد
تمام درد دو عالم به روی شانه، به دوش

چگونه شعر کنم لحظه ی غریبی را
که دید دست علی، زخم تازیانه به دوش

چه حس و حال غریبی است! حال بی کسیِ
کبوتری که کشد بار آشیانه به دوش

شکسته قامت شیعه ز داغ بی کسی اش
که دارد این غم جانکاهِ جاودانه به دوش

حامد اهور


[ یکشنبه 92/1/25 ] [ 5:29 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 85
کل بازدیدها: 1175865