سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

مثل من هیچکس در این عالم؛ وسط شعله‌ها امام نشد
در شروع امامتش چون من؛ این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی این‌قَدَر گرم احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست: لحظه‌ای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما... خواستم پا شوم ز جام، ... نشد

به لب تشنه‌ی علی‌اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری؛ این‌قَدَر تشنه در نیام نشد

رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف، اما
در سفر این‌قَدَر غُل و زنجیر؛ گردن  بنده و غلام نشد

تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه! ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش این‌قدر؛ خون ز تکرار حرف لام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد!
باز هم صد هزار مرتبه شکر اینکه با شمر هم‌کلام نشد

این چهل سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمّه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس
رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما؛ هیچ جایی شبیه شام نشد

چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود اما سنگ‌انداختن حرام نشد

غل و زنجیر و رشته  بر گردن، یک نفس  باده‌ی بلا را من
سرکشیدم تمام، اما شکر!  سفر عشق ناتمام نشد

قاسم صرافان


[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 10:18 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بغضش شکست؛ زخم دلش بی‌حساب شد
سجّاده‌اش معطّرِ با اشک ناب شد

 او سیّدالبکاء حسینیه‌ی خداست
گریه سپاه او شد و پا در رکاب شد

صفحه به صفحه ادعیه‌های صحیفه‌اش
ناگفته‌های مرثیه بود و کتاب شد

عمری ز داغ روضه‌ی سخت تنور سوخت
ذرّه به ذرّه یاد لب تشنه؛ آب شد

عکس غروب روز دهم بین چشم او
با عکس آن هلال سر نیزه قاب شد

یادش نمی‌رود بدن بی سر حسین
یا آن محاسنی که به خونش خضاب شد

رگ‌های روی حنجر زخمی گواه بود
در بردن سر پدر او شتاب شد

سینه زده برای تنش مثل بادها
وقتی که نوحه‌خوان تنش آفتاب شد

دیگر لبش به آب خنک! نه نخورد و رفت
او روضه‌دار دائم طفل رباب شد

خاک فلک به روی سرم که نوشته اند...
با دست بسته وارد بزم شراب شد

محسن حنیفی

برگرفته از سایت بی‌پلاک


[ دوشنبه 93/8/26 ] [ 10:14 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد

با تو هر لحظه‌ی من بوی خدا می گیرد
عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد
 
بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را
سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد
 
تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم
رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
 
تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن
عشق از گوشه‌ی چشمان تو پا می گیرد
 
آنقدر بنده نوازی که دل چون من هم
عاقبت تذکره‌ی کرب و بلا می گیرد
 
بانی روضه‌ی اربابی و باران باران
چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد
 
از تو بر گردن اسلام چه دِیْنی مانده
با فداکاری تو شور حسینی مانده

 
رهبر جان به کف اهل ولایی آقا
مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا
 
به تو و عزّت و ایثار و شکوهت سوگند
علم افراشته‌ی خون خدایی آقا
 
بیرق نهضت ارباب به روی دوشت
وارث سرخی خون شهدایی آقا
 
خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند
دشمن تو نَبَرد راه به جایی آقا
 
کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی
همه دیدند که مصباح هدایی آقا
 
مصحف چشم تو از عشق حکایت دارد
راوی غیرت و ایمان و وفایی آقا
 
دیده‌ی غرق به خون تو گواهی داده
تو عزادار چهل سال منایی آقا
 
اشک هم از غم چشمان تو خون می‌گرید
زائر جان به لب کرب و بلایی آقا
 
چشمهای تو از آن ظهر قیامت می خواند
دم بدم در همه جا داشت مصیبت می خواند

 
غربت و بی کسی قافله یادت مانده
شام اندوه و شب هلهله یادت مانده
 
خار غم چشم تو را باز نشانده در خون
پای زخمی و پر از آبله یادت مانده
 
در خرابه تو هم از پای نشستی آخر
قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده
 
زخم بی مرهم چل روز اسارت آقا
سالها سلسله در سلسله یادت مانده
 
سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده
تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده
 
قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست
سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست
 
یوسف رحیمی


[ یکشنبه 91/9/19 ] [ 10:34 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

عطش

هرچند دل از گریه ی شبهای دعا سوخت
شیرازه ام امّا همه در کرب و بلا سوخت

هر صفحه ای از زندگی ام شرح فراقی است
هر لحظه ام عمریست که در فصل عزا سوخت

جامانده به روی بدنم ردّ اسیری
روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت

یاد لب خشکیده ی شش ماهه مرا کشت
آن لحظه که از لب زدنش سینه ی ما سوخت

تا خیمه مان هلهله ی حرمله آمد
وقتی که گلو سرخ شد و تار صدا سوخت

آتش زدن اهل حرم شعله ورم کرد
دیدم چقدر خیمه ز داغ شهدا سوخت

دیدم به سرم خیمه ی آتش زده افتاد
دیدم که یتیمی به میان اسرا سوخت

سرها به سر نیزه و در حلقه ی آتش
هر زلف ز هر نیزه اگر بود رها سوخت

حسن لطفی

**********

قاب اشک

تا قبله پرواز دل توحیدی ماست
صبح طلوع چشمه ی خورشیدی ماست

بانگ اذان مغرب شهر ستاره
ما را هوایی حرم کرده دوباره

در میکده شور صبوی وصل دارم
عطر بقیع و آرزوی وصل دارم

اشک دل مست مرا عیبی نگیرید
کوتاهی دست مرا عیبی نگیرید

من عاقبت بر پای او سر می گذارم
لب بر لب شبهای ساغر می گذارم

پر می کشم تا آسمان سجده هایش
میل تیمّم کرده ام از خاک پایش

ای مصحف زهرا نهان در مصحف تو
آلاله های سرخ حیدر در کف تو

تو قبله را شور عبادت آفریدی
در سجده ات نور عبادت آفریدی

ای آسمان چشم گریان از تو سیراب
ای نخل های بیت الاحزان از تو سیراب

خاک عبور فاطمه عطر تو دارد
روح عبادات همه عطر تو دارد

کی از نفس های میان روضه هایت
کی از نگاه سبز شبهای دعایت

از نافله های بلند کربلایت
یا از نگاه اشکیِ در روضه هایت

مرغ دل ما را کبوتر می کنی تو
ما را اسیر دام دلبر می کنی تو

دلهای ما را می کنی آئینه دارت
پرهای ما را می گشائی تا کنارت

ما بالهای بیکران را از تو داریم
پروازهای آسمان را از تو داریم

تو آن دعای مستجاب اهل بیتی
پیغمبر صاحب کتاب اهل بیتی

چشم تو در باغ خودش خورشید دارد
نام تو در ذات خودش توحید دارد

بالاتر از اوج پریدنهاست بالت
یعنی به ذهن ما نمی گنجد کمالت

خورشیدها در خاک پایت ریشه دارند
شبهای طورم در دعایت ریشه دارند

محراب در بند مناجات شبت بود
سجاده هم دنبال یارب یاربت بود

حال تبت جبریل را بیمار کرده
بیماریت یک ایل را بیمار کرده

***
دیشب به همراه غزل پرواز کردم
بار سفر در شهر چشمت باز کردم

باغ تو را تصویر شهر درد دیدم
همراه تو یک لشگر نامرد دیدم

دیدم نشستی اشکها را قاب کردی
زنجیرها را در غمت بی تاب کردی

در خاطراتت باغ نیلوفر نشاندی
یک کربلا داغ علی اصغر نشاندی

گفتی جفای حرمله آتش به پا کرد
آتش به جان خیمه های هل اتی کرد

علی اشتری

**********

غرق اشک

غرق اشکی و گریه می باری
شده دریا ز چشم تو جاری

راوی روضه های کرب و بلا
روضه ی ناشنیده ای داری؟

اینهمه گریه کرده ای بس نیست
تا به کی نوحه و عزاداری؟

بعد از آن غربت و اسیری ها
خنده روی لبت نمی آری

از تن نیمه جان و مجروحت
می چکد خون و لاله می کاری

رنگ و رویت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بیماری

حال تو خوب می شود آقا
عمّه ات می کند پرستاری

ردّ اشکی که روی گونه ی توست
یعنی اینکه ز گریه سرشاری

شام و کوفه چه بر سرت آمد؟
که تو از زندگانی بیزاری

حسن بیاتی


[ یکشنبه 91/9/19 ] [ 10:33 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 185
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 1186083