ترک یار
می روم امّا بدان جانم کنارت مانده است
تا قیامت یا اخا، دل بیقرارت مانده است
گرچه این گلبرگها را می برند از گلشنت
غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است
می روم با ساربان همراه خسته کاروان
دست یاران بسته امّا اقتدارت مانده است
بر گلویت جای بوسه، کار خود را کرده است
لااقل بر حنجرت جای زیارت مانده است
جسم خورشیدیت ای سالار زینب شد کبود
بسکه این عریان بدن زیر حرارت مانده است
کوفه در راه است و ما آماده ی آوارگی
روز روشن رفته امّا شام تارت مانده است
هر یکی از دختران با دیگری نجوا کند:
روی گوشت جای زخم گوشوارت مانده است
وقت توزیع غنائم هستی ام تقسیم شد
در حرم امّا صدای شیرخوارت مانده است
بردن نام شریفت جرم زینب شد ولی
با دعای خواهر شب زنده دارت مانده است
نعش های پاره و عریان و بی سر جای خود
بر غم ما خنده های نیزه دارت مانده است
خطبه هایت گرچه اینجا سنگباران شد ولی
ترجمان خطبه های آشکارت مانده است
ای تنت با خاک یکسان از هجوم اسبها
هر طرف عضوی ز نعش خاکسارت مانده است
ای تمام آرزوی انبیا و اولیاء
رفتی و عالم هماره داغدارت مانده است
مانده بر لب نغمه ی یا لیتنا کنّا معک
عقده بر دلها از این ترک مزارت مانده است
حاج محمود ژولیده
**********
دل شکسته
به سوی شام و کوفه ام دل شکسته می برند
ببین که زینب تو را غریب و خسته می برند
همان وجود نازنین خدای صبر در زمین
تمام رُکن قامتش ز هم گسسته می برند
زیارت تو آمدم سرت نبود یا حسین
مرا برای دیدن سر شکسته می برند
تو در تنور و کودکان میان آتش حرم
غم تو و یتیم تو به دل نشسته می برند
ببین که یک شبه شد جمال ما همه کبود
ز قتلگاه تو مرا به دست بسته می برند
سر امیر لشگرت به نیزه ها نمی نشست
ولی ز بغض و کین سرش به نیزه بسته می برند
برای کودکان خود ز گوش کودکان تو
تمام گوشواره ها به مشت بسته می برند
جواد حیدری