غرور محکم
این کیست که طوفان شده میل خطر کرده؟
در کودکی خود را علمدار دگر کرده
اینکه برای مادرش مردی شده حالا
خسته شده از بس میان خینه سر کرده
این کیست که در پیش روی لشگر کوفه
با چه غرور محکمی سینه سپر کرده
آن قدر روی پنجه ی پایش فشار آورد
تا یک کمی قدّ خودش را بیشتر کرده
با دیدنش اهل حرم یاد حسن کردند
از بس شبیه مجتبی عمّامه سر کرده
امّا تمامی حواسش سمت گودال است
آنجا که حتّی عمّه را هم خونجگر کرده
آنجا که دستی بر سر و روی عمو می زد
با چکمه نامردی به پهلوی عمو می زد
از این به بعد عمّه خودم دور و برت هستم
من بعد از این پروانه ی دور سرت هستم
من در رگم خون علمدار جمل دارم
من مجتبای دوّم پیغمبرت هستم
ابن الحسن هستم، عمو ابن الحسینم کرد
عبداللهم امّا علیّ اکبرت هستم
دشمن غلط کرده به سمت خیمه ها آید
آسوده باش عمّه اگر من لشگرت هستم
گیرم ابالفضل نوامیس تو را کشتند
حالا خودم خدمتگذار معجرت هستم
هرچند مثل من پریشانی – گرفتاری
گیسو پریشانی مکن تا که مرا داری
عمّه رهایم کن مرا مست خدا کردند
اصلاً تمامیّ مرا قالو بلا کردند
عمّه بگو در خیمه آیا نیزه ای مانده؟
حالا که بازوی مرا شیر خدا کردند
بعد از قلاف کوچه ی تنگ بنی هاشم
دست مرا نذر غریب کربلا کردند
آیا نمی بینی چگونه نیزه می ریزند
آیا نمی بینی تنش را جابجا کردند
آیا نمی بینی چگونه چکمه هاشان را
بر سینه ی گنجینة السرار جا کردند
علی اکبر لطیفیان