تنور خولی
به تاخت می رود و از خزان خبر دارد
به تاخت می رود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد
مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ
تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بر دارد
سید محمد حسینی
***
کنج تنور
آخر چه شده ز خانه دور افتادی
تو دور ز خواهر صبور افتادی
زینب به میان خیمه می سوزد و تو
ای وای بمیرم به تنور افتادی
جواد حیدری
**********
مصحف
یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور
آفتابی می کنم امشب تماشا در تنور
نوح من، با نوحه ی طوفان دلم را آب کن
رگ رگ از هر چشمه ی خون است دریا در تنور
کوثر عصمت بهشت ناله دارد یا مگر
فاطمه گمگشته ی خود کرده پیدا در تنور
مصحف عشق است رگ های بریده ای عجب
خوش تلاوت می شود قرآنِ گویا در تنور
در بساط عیش بزم ماتم است و جبرئیل
کرده بر پا محشری از واحسینا در تنور
جعفر رسول زاده