سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

شانه به درد زلف پریشان من نخورد
مرهم به درد زخم گریبان من نخورد
 
از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام
یک قطره هم نماند که از جان من نخورد
 
از تب سفید و زرد ز ضعف و کبود زهر
رنگی به غیر سرخ به دامان من نخورد
 
تاریک بس که بود شکنجه سرای من
راه ستاره نیز به زندان من نخورد
 
شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت
بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد
 
در شعله ای که چادر این همسرم نسوخت
یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد
 
دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد
چوبی دگر به گوشه ی دندان من نخورد
 
رضا رسول زاده


[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 7:5 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 63
بازدید دیروز: 110
کل بازدیدها: 1174425