سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

مسیح مناجات

من همان یا کریم دام شما
جبرئیل قدیم بام شما

صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما

صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدامِ شما؟!

من حلالم بُود حلال شما
من حرامم بُود حرام شما

چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما

به شما ساحل کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند


پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد

به نفس های حضرت زهرا
حالمان خوب بود و بهتر شد

سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا منوّر شد

مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد

آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد

مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد


آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد

آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد

آمده بشکند قفس ها را
بال ما را به آسمان بدهد

با خودش نور مصحف آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد

به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد

ای مسیح، ای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات


ای مناجات ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا

ای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریا

نذر سجاده ی شبانه ی توست
چارمین رکعت نوافل ما

ای امام علیّ دوم من
ای امام چهارم دنیا

مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب، التماس دعا

از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید

مادر تو نگین حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداست

مایه ی آبروی ایران است
افتخار همیشه ام به شماست

از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده ی زهراست

یک سفر پیش ما نمی آیی؟!
وطن مادری تو اینجاست

تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست

تو در این سرزمینِ گل کاری
به خدا حق آب و گل داری


آفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی

با ظرافت، خدای عزّوجل
بی نظیری که آفریده تویی

آن که با کفّه ی تولّایش
پای میزانمان کشیده تویی

شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایم قسم پدیده تویی

نخل های بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی

با دعای غلام تو دارد
آسمان مدینه می بارد


بی تو سجاده ای اگر هم بود
فرش رسوایی دو عالم بود

بی تو یا حرفی از بهشت نبود
یا اگر بود هم جهنم بود

خطبه های گلوی زخمی تو
انعکاس غروب ماتم بود

تو اگر خطبه ای نمی خواندی
خانه هامان بدون پرچم بود

تو اگر روضه ای نمیخواندی
سال ما سال بی محرم بود

از تو داریم فصل ماتم را
ده شب گریه ی محرم را


احترام تو را سلام نبود
حق تو کوچه های شام نبود

حق آیینه ها شکستن نیست
گیرم این آینه امام نبود

هیچ جایی برای حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود

گریه کردی صدا زدی ای کاش
هیچ سنگی به روی بام نبود

کاش مادر مرا نمی زایید
آفتابم، خرابه جام نبود

حرف ویرانه در میان آمد
دختر شاه، یادمان آمد

علی اکبر لطیفیان


[ پنج شنبه 92/3/23 ] [ 12:15 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 172
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 1175053