سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

در کربلا هنوز

ای غایب از نظر نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز
قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

نشناختی مرا ز پس این چروکها
من زینب توام ز چه رو نیست باورت

لیلاست اینکه خیمه زده زیر پای تو
بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت

این زن که لطمه می زند اینگونه بر خودش
او کیست؟ نجمه است عروس برادرت

آقا! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است
یعنی کجاست قبر علمدار لشگرت

در کربلا هنوز زنی گریه می کند
زینب کُش است ناله ی محزون مادرت

پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
از دست من بگیر بقایای دخترت

ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود
آورده ام برای تو ته مانده ی سرت

بگرفتم از امام زمان حکم نبش قبر
تا متّصل کنم سر پاکت به پیکرت

باید دوباره وارد گودال خون شوم
خواهم اگر که بوسه بگیرم ز حنجرت

من نیز با تو کشته شدم روز واقعه
اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت

دلشوره داشتم که مبادا کنار تو
چشم ربابه باز بیفتد به اصغرت

نذرش قبول سایه نشینی نمی کند
از بسکه بر تو هست وفادار همسرت

لالایی اش امان مرا نیز برده است
گوید به ناله! اضغر من شیر خورده است؟!

سعید توفیقی


[ شنبه 91/10/9 ] [ 10:23 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 102
کل بازدیدها: 1176471