سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

سکوت

سکوت، زهر شد و در گلوی مجنون ریخت
دل شکسته ی لیلا از این مصیبت سوخت
به یاد خاطره های کریم آل عبا
تمام خاطره هایم در اوج غربت سوخت

***
سکوت گفتم و یادم سکوت او آمد
و زهر گفتم و یادم ز زهر خوردن او
و تیر آه به قلبم نشست و کردم یاد
ز تیرهای کفن دوز رفته در تن او

***
وراثتی است بلا شک غریب ماندن ما
چرا که غربت شیعه ز غربت زهراست
و بر غریب مدینه سزاست گرییدن
که پای ثابت این روضه حضرت زهراست

***
همان کسی که غریبانه باز مسموم است
به دست همسر خود در میان خانه ی خویش
پرستویی است مهاجر ولی شکسته پر است
و زخم خورده فتاده کنار لانه ی خویش

***
کسی که سبز ترین جامه را به تن دارد
نگفت علّت سبزی پیکرش از چیست
و طشت داد شهادت، غریب مطلق اوست
چرا که پاره جگر تر از او در عالم نیست

***
همان کسی که شنیده به وقت کودکی اش
صدای یا ابتا و شکستن در را
میان کوچه ی باریک بی شک این کودک
همان کسی است که برده به خانه مادر را

***
رسید دشمن بی شرم و سدّ راه نمود
و ابرهای سیه روی ماه پاره نشست
و با دو دست بزرگ و ضُمُخت و سنگینش
چنان به صورت او زد که گوشواره شکست

***
شکست آینه اش در هجوم سنگ ستم
خمید قامتش امّا عصای مادر شد
و خورد خون دل و با کسی نگفت چه دید
که جان به لب شد و آخر فدای مادر شد

سعید توفیقی


[ پنج شنبه 91/9/30 ] [ 11:30 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 170
کل بازدیدها: 1174292