سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

لااقل...

دشمن کینه ای نغمه ی مرغ سحرید
حرف از چشم بهانه است، به خون تشنه ترید

تا که دیدید غریبی به سراغم آمد
مثل دیوار شدید و همگی کور و کرید

از سر نیزه ی بی تاب شما معلوم است
خوب از حسّ پدر با پسرش باخبرید

اسمی از شیشه شنیدید همه سنگ شدید
نامی از چادر و دامن که شده شعله ورید

اینقدر حرص که از دست شما می بارد
کی ز خلخال و النگوی کسی می گذرید؟!

عطش غارتتان تا که فرو بنشیند
ببرید از تن من هرچه که دارم ببرید

یک نفر با همه ی غربت خود می آید
لااقل این همه شمشیر برایش نخرید

*** 
مغرب خونی یک روز سرم را پیش
سر خاکستری شاه حرم می نگرید

علیرضا لک


[ سه شنبه 91/7/11 ] [ 9:42 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 82
بازدید دیروز: 127
کل بازدیدها: 1176156