سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

چه رودها که شب و روز عازم سفرند
به دست بوسی دریا همیشه مفتخرند

به نام رازق نان و رطب ملائکه هم
نشسته اند که از سفره ی تو نان ببرند
 
دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست
کبوتران دعایت همیشه در سفرند

چه آهوان سپیدی که در حیاط حرم
به عشق صید نگاهت نشسته پشت درند

در این حیاط که عالم هبوط می کند و
مقدّرات از این آستانه می گذرند  

چقدر گل به کفم دادی و نفهمیدم
فرشته های حرم گلفروش رهگذرند

تو باغبان شجرهای طیبه هستی
که شیعیان شما میوه های این شجرند

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد 
 

و کاسه های طلائی که آب می نوشند
به اعتقاد شفا آفتاب می نوشند

به چشمشان دو پیاله سلام می ریزند
و از تبسّم آقا سلام می نوشند

در این حرم همه پاکند مثل روزی که
بدون هیچ گناهی ثواب می نوشند

و اشک های دم در اگر سرازیرند
از آسمان نگاهش شراب می نوشند

از این مشبکّه هایی که شکل کَندویند
موحّدان چه عسل های ناب می نوشند

پس از زیارت شب های ماه می خوابند
و از خیال خوشش توی خواب می نوشند

شب وداع زیارت چنان زمین گیرند
که در فراق حرم التهاب می نوشند

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد  


و از طلوع مدینه که صبح ایل شدی
به سمت مشرق اقوام ما گُسیل شدی

تنور دهکده هامان دوباره گل دادند
به شوق اینکه در این سرزمین خلیل شدی

دوباره آمدی و مهربان تر از موسی
عصای معجزه ی ساکنان نیل شدی

و سنگ، سرمه ی خاک تو را به دیده کشید
که جلوه کردی و فیروزه ی اصیل شدی

به شهر طوسی ما رنگ سبز عشق زدی
و مرهم دل خاکستری ایل شدی

به چشم عشق به چشم تمام آینه ها
همینکه آمده ای بهترین دلیل شدی

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد  


زمین به خاک نشسته است آسمانش را
که باز پر کنی از عشق استکانش را

در انتظار هوای نسیم مشهد بود
اگر که نوح برافراشت بادبانش را

بخوان زیارت نامه در امتداد کلیم
که باز کرده در اینجا خدا بیانش را

بدون تکیه به لطف عصای خود موسی
نشسته تا که بگیری تو بازوانش را

گرفته بال فرشته به چشم زائر تو
که شسته است گناهان بیکرانش را

کبوترانه بپر مثل آن مسیحی که
عروج کرده بلندای آسمانش را

و جبرئیل نشسته است روی گلدسته
که سر دهد به حرم نغمه ی اذانش را

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد 
 

به شوق صید شما می دوند آهوها
به پیش چشم شما و کمان ابروها

و در مسیر عبورت به خاک افتادند
به شوق آمدن تو از آن فراسوها

رواق های حرم هر کدام  غار حراست
قیامتی است در این گوشه گوشه پستوها

چه سالها که ملائک به شوق گوشه نگاه
کنار چشم شما می زنند اردوها

چه کرده ای که زنان طلاپرست آقا!
به پای مرقد تو ریختند النگوها

چه کرده ای که در این صحن، قلّه های جهان
زمین زدند به پا بوسی تو زانوها

برای اینکه کبوتر شوند در حرمت
پریده اند به سوی حرم پرستو ها

سحر به سوی خراسان بلیط می خواهم
شب تولد تو با قطار شب بوها  

شب تولّدِ حجّ نیازمندان شد
امام کعبه رسید و گدا فراوان شد  

           رحمان نوازنی


[ چهارشنبه 91/7/5 ] [ 9:47 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 66
بازدید دیروز: 173
کل بازدیدها: 1176313