سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

عاشق همیشه پر شده از اتّفاقها
یک چشم، وصل و چشم دگر در فراقها

عاشق کبوتر است که هر بار می پرد
پرواز می کند به فراسوی طاقها

شبهای عشق دلهره های رسیدن اند
مهتابی اند گاه و گهی در محاقها

تاب و تب همیشگی عشق ارثی است...
از  روز  اوّل  و  ازل  اشتیاقها

مشتاق چشم های تو هستم امام عشق!
ای آتش نشسته به جان چراغها

توحید من به حصن حصین ولایتت
ای شرط عشق هستی عشق از عنایتت


باران زد و بهانه ماها ردیف شد
سقفی برای بی سرو پاها ردیف شد

پشت در سخاوت سبز ضریح تو
زیباترین امید گداها ردیف شد

با لهجه قنوت نگاهت یکی یکی
زنجیره ی بلند دعاها ردیف شد

شاعر نشست قافیه را تا سحر کشید
وقتی که مهر ناب شماها ردیف شد

یک بار آمدیم زیارت وَ کارمان
تا روز حشر تا به کجاها ردیف شد

آه ای نگاه دائمی ات در نگاه من
سلطان شرق و غرب دلم ای پناه من!


ای چشم آب مات شکوه زلالی ات
خورشید و ماه، عاطفه ی لایزالی ات

طعم بلند بنده شدن را چشیده است
هرکس گرفت آبرویی از لیالی ات

صدها هزار نوح و سلیمان نشسته اند
بر جزر و مدّ عرش نشینان قالی ات

صدها هزار شب شد و یکبار هم نخورد
چشم ستاره ای به شبستان خالی ات

مهریه ی تمام عروسان شهر ما
پرپر شود برای وداع وصالی ات

ای رأفت مداوم محسوس یا رضا
شاهنشه همیشگی طوس یا رضا


با تو هوای دست و قلم فرق می کند
بی تابی و تلاطم غم فرق می کند

وقتی که از حریم تو پایم اجازه خواست
حال دلم قدم به قدم فرق می کند

تو بی دریغ زخم مرا می دهی شفا
من پر زنم و یا نزنم فرق می کند؟

تا چشم کار می کند اینجا شکسته دل
دل با دل شکسته چه کم فرق می کند!

با یاد کربلا و زیارات مادرت
جمعه سحر هوای حرم فرق می کند

گفتید کربلا و دلم بی شکیب رفت
تا گریه ی روایت ابن شبیب رفت

             علیرضا لک


[ شنبه 91/7/1 ] [ 3:13 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 72
بازدید دیروز: 173
کل بازدیدها: 1176319