سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

آبروی خاندان آدم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود
به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیّه ی دو چشمانش
همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند
شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک ز گریه می مردند
به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلّل پایش
زمینه های زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده
چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمّامه ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه اش خم بود

علی اکبر لطیفیان


[ یکشنبه 91/6/19 ] [ 12:36 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 44
بازدید دیروز: 170
کل بازدیدها: 1174296