سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

مرهم زهر

بارها سینه ی سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند

هر شب و نیمه شب آزارِ دلم می دادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند

سر سجّاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه ی قرآن مرا سوزاندند

پا برهنه بِربودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند

من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
آه، ذکر لب عطشان مرا سوزاندند

از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند

پور آنم که بر او شعله گلستان می شد
از همان شعله گلستان مرا سوزاندند

گرچه دیدند که بر کرب و بلا می گریم
باز هم دیده ی گریان مرا سوزاندند

یاد عمه به خدا شعله به جانم می زد
با تمسخر دل نالان مرا سوزاندند

به خدا بر جگرم زهر جفا مرهم بود
گرچه از کین جگر و جان مرا سوزاندند

حاج محمود ژولیده


[ شنبه 91/6/18 ] [ 10:46 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 119
کل بازدیدها: 1175499