سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

امام عشق

گفتم: «علی مدد»، قلمم ذوالفقار شد
مضمون اسیر لشگر زلف نگار شد

حرف از نجف که شد، دلِ پیمانه ام گرفت
آهی کشید و... قافیه دیدم «خمار» شد

من پایِ آن «یَمُت یَرنی» رگ گذاشتم
تیغت کجاست!؟ وقت قرار و مدار شد

اثبات این جنون به قیامت نمی رسد
پرونده ام به خال لبت واگذار شد

کفران نعمت است، اگر کم طلب کنم
قنبر به لطف بندگی‌ات شهریار شد

اجداد ایل من، همه معشوق مذهب اند
سلمان اگر نشد نسبم! مهزیار شد

میثم به چین زلف تو تبعیدِ دار شد
مالک که چین ندید، سیاستمدار شد

از بسکه وصله های عبایت شکوه داشت
سلطانی از مقام خودش برکنار شد

رنگ اُحُد پرید، همین که نگاه کرد
تیغی دو دم به گرده‌ی طوفان سوار شد

گاهی مرا به چوب محبّت بزن علی!
دل سر به راهِ ترکه‌ی آموزگار شد

فکر رفوی پیرهن کهنه ات نباش
پیراهن تو پرچم پروردگار شد

وحید قاسمی


[ یکشنبه 93/2/21 ] [ 8:36 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 30
بازدید دیروز: 110
کل بازدیدها: 1174392