سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

ابر گریه
 
 اشک من و تو موج به دریا می آورد
 صدها فرات و نیل به دنیا می آورد
 
 ما مؤمنین مجلس ذکر مصیبتیم
 حرف از حسین فاطمه، تقوا می آورد
 
 از ابر گریه، گندم ری آب می خورد
 این رزق اشک، روزی ما را می آورد
 
 نامش شفا دهنده ی درد است تا ابد
 نام «حسین» حال مرا جا می آورد
 
 زهرا برام گریه پس انداز می کند
 سرمایه ای که روز مبادا می آورد

وحید قاسمی


[ پنج شنبه 91/8/25 ] [ 11:36 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

برای نوکری
 
 گر کربلا نبود، زمین عزّتی نداشت
 دِیرو کِنِشت و صُومعه هم حرمتی نداشت
 
 وقتی که آدم از غم ارباب گریه کرد
 دیگر به باغ های جنان رغبتی نداشت
 
نور جمال حضرت آقا اگر نبود
 عرش خدای عزّوجل زینتی نداشت
 
 دارم یقین به عرش دعایم نمی رسید
 سجّاده ی نماز اگر تربتی نداشت
 
 بدعت تمام دین خدا را گرفته بود
 در کربلا حسین اگر نهضتی نداشت
 
 ما را برای نوکریت آفریده اند
 دنیا بدون سینه زدن لذّتی نداشت
 
 بی شک عذاب دامن مان را گرفته بود
 این شهر پر گناه اگر هیئتی نداشت
 
 صد مرده زنده می شود از یک نگاه تو
 عیسی بدون اذن شما قدرتی نداشت

وحید قاسمی


[ پنج شنبه 91/8/25 ] [ 11:33 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
 
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه، قسم به ساحت عشق
 
دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
 
دوباره ماه محرّم، رسیده ماه عزا
غروب غربت جانکاه سیّدالشّهدا
 
صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است
فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است
 
خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه
دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله
 
برات گریه دوباره به چشممان دادند
 به ما حسینیه‌ی‌گریه را نشان دادند
 
حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاست
مزار خون خدا فی قلوب من والاست
 
محرّم آمده آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت، جدایمان کردی
 
لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم
عنایتی که فقط در امان تو باشم
 
بگیر دست مرا وقت خسته حالی ها
پری بده به دلم در شکسته بالی ها
 
مرا به غربت بی انتهای خود بردی
شبی که گوشه‌ی‌صحن و سرای خود بردی
 
هنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری است
هنوز داغ عطش بین باغ تو جاری است
 
صدای مرثیه‌ی آب آب می آید
صدای گریه‌ی‌طفل رباب می آید
 
هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقّاست
هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست
 
امید اهل حرم می رود به قربانگاه
و یا به سوی منا می رود ذبیح الله
 
شکسته قلب حرم، یا مجیب می گوید
نگاه خسته ای أین الحبیب می گوید
 
از آسمان و زمین تیر و دشنه می بارد
ز هر کرانه فقط تیغ تشنه می بارد
 
صدای ناله‌ی أمّن یجیب می آید
صدای روضه‌ی‌شَیبُ الخضیب می آید
 
خمیده خواهری انگار می رود از حال
گمان کنم که رسیده حوالی گودال
 
میان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟
میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟
 
نه سیّدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
 
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
 
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد


یوسف رحیمی


[ پنج شنبه 91/8/25 ] [ 11:21 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

پیراهن محرم

این چشم ها برای که تبخیر می شود؟
این حلقه ها برای چه زنجیر می شود؟

پیراهن محرّم من را بیاورید
دارد زمان هیئت من دیر می شود

با روضه ی حسین نفس تازه می کنم
وقتی هوای شهر نفس گیر می شود

می آیم از کدورت و اشک عزای تو
سرچشمه ی طهارت تصویر می شود

من دستمال گریه ی خود را نشسته ام
چون آب هم به نام تو تطهیر می شود

اشک تو تا همیشه جوان می چکد حسین
چشم من است اینکه چنین پیر می شود

من تازه تشنه می شوم و گریه می کنم
وقتی ز گریه چشم همه سیر می شود

ایمان به دست معجزه ی غم بیاورید
پیغمبری که باعث تکفیر می شود

این قطره نیست آینه ی توست یا علی
در اشک ما حسین تو تکثیر می شود

شیخ رضا جعفری

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 91/8/24 ] [ 10:54 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

دوباره ماه حسین

دوباره بوی محرّم، دوباره بوی خدا
دوباره روضه ی ارباب، روضه ی سقّا

دوباره هیئت و زنجیر و سینه و لطمه
دوباره بیرق سرخ حسین و بزم عزا

دوباره هروله ی شور، کوچه واکردن
دوباره «وعده ی دیدارمان به کرب و بلا...»

کتیبه ها و سیاهیّ و محتشم خوانی
دوباره ناله و آه و بساط اشک و بکا

دوباره روضه ی تیر و کمان و طفل رباب
که تشنه پر زده جوجه ز ساحل دریا

دوباره صیحه ی ارباب و ناله ی ولدی...!
کنار پیکر صد چاک اکبر لیلا

دوباره گریه ی طفل سه ساله ی مضطر
که بوسه زد به گلوی بریده ی بابا

دوباره شام غریبان و آتش و دود و ....
....صدای سیلی و اشک یتیم در صحرا

تمام دشت ز طیر و وحوش سیرابند
عزیز فاطمه تشنه است اف به تو دنیا

دوباره بانوی پهلو شکسته ای خواند...
کنار گودی مقتل""...غریب مادر..."" را

دوباره شیهه ی اسبی که واژگون زین است
که دید زینب و آهی کشید وا أُمّا...

کسی که زینت دوش حبیب داور بود
تنش سه نقطه و رأس بریده اش امّا...

یاسر حوتی


[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 11:45 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

نوکر

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

در قبض و بسط روح ولی مانده ام هنوز
شرمنده ی تلاطم این نفس سرکشم

اسم تو هست بر لبم و می کنم گناه
از روی مهدی تو خجالت نمی کشم

ای تشنه گرچه آب نخوردی خودت ولی
آبی بریز روز قیامت بر آتشم

با اشک، من برات حرم خواهم از شما
شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم

روز عزای اشرف اولاد آدم است
ما گریه می کنیم بر این شعر محتشم

عباس احمدی


[ دوشنبه 91/8/22 ] [ 11:24 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بنویس

بنویس روی صفحه قلم ... آه کربلا
آتش گرفت باز دلم ... آه کربلا

دوری، شکستگی، دل پر خسته از همه
خیره به قاب عکس حرم ... آه کربلا

بعد از نماز سجده به تربت، به یاد تو
هم آه از خجالت و هم آه ... کربلا

پیراهن سیاه تو و شال نوکری
ماه عزا و خیمه غم ... آه کربلا

بغضو سکوتو گریه ی جانسوز بی کسی
در کوچه ها قدم به قدم ... آه کربلا

پرچم، کتل، حسینیه، روضه، نوای عشق
سینه زنی و نوحه و دم ... آه کربلا

دلواپسی روز عطش کودک رباب
آب فرات و دست ستم ... آه کربلا

سقّا و مشک پاره و دو دست جدا شده
افتادن امیر و علم ... آه کربلا

زینب وداع، حسین اشاره به قلب خون
بر پهلوی شکسته قسم ... آه کربلا

بانگ نبیّ روضه گودال قتلگاه
مادر رسید با قد خم ... آه کربلا

حبیب نیازی


[ شنبه 91/8/20 ] [ 2:56 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

می خواهمت به جای نفس جای هرچه نیست...
...در این دلم... حساب شما چیزدیگری است

من در هجای دوم تو فتح می شوم
آری... در این حروف مقدّس بگو که چیست؟!

حا...سین و یا و نون همگی رمزِ بودنند
ای زندگی! میان نبودم کمی بایست...

می آیی و تمامی این شیشه های اشک
در سایه  ضریح گلویت شکستنی است...

پر دادیش به عرش خدا...تا خودت...بهشت!
هرکس به پای روضه ی تو قطره ای گریست

حق می دهم برای کسی جز تو نشکنم
آخر شبیه درد تو آقا کجاست؟ کیست؟!

                علیرضا لک


[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 11:57 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد

در لطف با گدا، چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد

حیّ علی الکریم که وقت تصدّق است
یا ایّها العقیق! رکوع نماز شد

آری، ز سجده بر گل آدم شفا نیافت
فطرس ز خاکبوسی تو پاکناز شد

کشتی تو پر است ز کشتی شکسته گان
این رحمت شماست که دریا نواز شد

گفتند گریه پای تو، معراج می برد
یه قطره اشک بال شد و در فراز شد

گفتند مرگ را چو به بازی گرفته بود
با اشتیاق عشق، تنت زخم باز شد

ای نی سوار، زینب تو چاره ای نداشت
بی تو سوار بر شتر بی جهاز شد...

            علی ناظمی


[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 11:39 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

دست خودم نبود اگر عاشقت شدم
باور نمی کنم! نه؛ مگر عاشقت شدم!؟

سینی به دست رد شدم از نونهالی ام
در هیئت محل به نظر عاشقت شدم

از سفره های نذری مادر شروع شد
با عکسی از ضریح قمر عاشقت شدم

سینه به سینه عشق تو را ارث برده ام
من از دعای خیر پدر عاشقت شدم

آقا زهیر دیگری امروز آمده
دست مرا بگیر و ببر... عاشقت شدم

خون گریه می کنم ز فراق تو، حق بده
من جای دل ز راه جگر گریه می کنم

بر طالعم نوشته شده «عاشق الحسین»
دست خودم نبود اگر عاشقت شدم

            وحید قاسمی


[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 11:23 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 89
بازدید دیروز: 157
کل بازدیدها: 1176711