شایسته
یک عمر رفت و آشنای تو نبودم
بیمار و محتاج شفای تو نبودم
با کوله بار غفلتی که داشتم من
شایسته ی لطف و عطای تو نبودم
حقّش نبوده با جفای من بسازی
اصلاً به امّید وفای تو نبودم
یا غافِرَ الذَّنبِ العظیم، العفو العفو
ای کاش عبد پر خطای تو نبودم
از سفره ی جانانه ات حرمت شکستم
من زینت مهمانسرای تو نبودم
شب زنده داری های من رنگ ریا داشت
مشغول در کسب رضای تو نبودم
شرمنده ام جای همه لطفی که داری
من بنده ی خوبی برای تو نبودم
غیر از تو هرکس بود مولایم چه می شد؟
از دست می رفتم گدای تو نبودم
از نامه ام رنجیده خاطر شد امامم
من باب میل اولیای تو نبودم
آقا بیای من دگر سودی ندارد
وقتی که هم درد نوای تو نبودم
احساس کردم درد سر بودم برایت
روزی که مشمول دعای تو نبودم
چیزی اگر گیر تو می آید بسوزان
یک جمله می گویم فقط "جانم حسین جان"
احسان محسنی فر