سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

پسر فاطمه

گوشه ی دخمه خلوتی دارد
کوه طورش همین سیه چال است
نمکِ آخرِ مناجاتش
روضه های شهید گودال است
 
توبه می کرد جای مردم شهر
گریه می کرد جای ما و شما
پسر فاطمه دعا می خواند
نیمه شبها برای ما و شما

هر دلی عاشق نگاهش شد
خالی از تیره گی و زشتی شد
در کنار ضریح چشمانش
زن بدکاره ای بهشتی شد
 
زن رقاصه را به راه آورد
عارف حق، جدا ز غیرش کرد
پشت آن میله های فولادی
این چنین عاقبت به خیرش کرد

 
با رکوع و سجود فاطمی اش
شیوه ی بند گی به او آموخت
با نگاه پر از محبت خود
حکمت زندگی به او آموخت

ساق پایش شکستگی دارد
داد می زد ز درد سجاده
غل و زنجیرها اجازه دهید
در قنوتش به زحمت افتاده
 
درد تا مغز استخوان می رفت
با لب تشنه تا لگد می خورد
رسم این خانواده است انگار
چقدر بی هوا لگد می خورد!
 
پر و بالش شکسته ای صیاد
این قفس خوب گوشه گیرش کرد
تازیانه نزن، که رفتنی است!
دوری از آشیانه پیرش کرد
 
مرد باشید و روی واژه ی شرم
مثل آل امیه خط نکشید
می زنیدش زبان روزه بس است!
حرف ناموس را وسط نکشید
 
!نزنید انقدر به پهلویش
یاد غمهای مادرش افتاد
حرف شهر مدینه شد ای وای
باز هم یاد دخترش افتاد
 
شهر بغداد ناجوانمردی!
بردی از یاد حُرمت نمکش
خیزران را به یادم آورده
زخم لبهای خشک و پر ترکش
 
حرف از خیزران و زخم لب است
جای طشت طلا فقط خالیست!
روضه ی طشت دردسر ساز است
جزء آن روضه های جنجالیست!
 
به تمسخر گرفت قرآن را
طعنه زد با کمال بی شرمی!
به لب خشک قاری قرآن
چوب می زد برای سرگرمی

وحید قاسمی


[ دوشنبه 92/3/13 ] [ 11:20 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 170
کل بازدیدها: 1174256