سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

بلای جانی

شدم به صحبت شب های ارغوانی خوش
چنان که چای شد از رنگ زعفرانی خوش

بلای جان منی و خریدمت یک جا
رقیب تا شود از این بلای جانی خوش

ز خویش رفت ز شوق تکلم دلبر
کلیم بس که شد از ذوق «لن ترانی» خوش

دمد ز پیرهن تو هزار یوسف مصر
اگر گسیل کنی یک دو کاروانی خوش

چو پیر شد دو لبش آستان میکده است
کسی که بوده به پیمانه در جوانی خوش

خوشی کجاست بجز عشق بازی ازلی
نگه به صورت احمد فقط به عشق علی


اسیر صادقم و مستمند پیغمبر
به دست جعفرم و پای بند پیغمبر

بریده اند به جسمم قبای غم ها را
نوشته اند دلم را نژند پیغمبر

ز بند بند وجودم فقط علی خیزد
چنان که می رسد از بند بند پیغمبر

ز پای جعفر، دستم نمی شود کوتاه
قسم به قامت و قدّ بلند پیغمبر

شراب فقه ششم را به میل می نوشم
برای بوسه ز لب های قند پیغمبر

مرا به دشت معاصی کسی شکار نکرد
ولی گرفت دلم را کمند پیغمبر

ز مرتضی به نبی و ز مصطفی به علی
پناه می برم امشب به حکم لم یزلی


ستایش دو جهان بهر حضرت صادق
دمیده است فلک چون ز دولت صادق

علی جمال و خدا طینت و  بتول صفات
سرشته اند ملک را ز طلعت صادق

ز چاک پیرهنش صبح محشر است عیان
چه سینه ای است در آن پاک خلعت صادق

امیر معرکه ی روضه های عاشوراست
به هیئت است مقرّ حکومت صادق

ز خاک کرببلا مُهر کرد طاعت را
حسین را بنِگر در ارادت صادق

به یمن معنی احمد ز فیض پیر فلک
ملک به رقص در آمد، دو تا دو تا تک تک

محمد سهرابی



 *****

وقتی کنار اسم خودت لا گذاشتی
قبلش هزار مرتبه الاّ گذاشتی

هر چیز را به غیر خودت نفی کردی و
خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی

اول خودت برای خودت جلوه کردی و
خود را برای خود به تماشا گذاشتی

نوری شبیه نور خودت آفریدی و
در او شکوه ذات خودت را گذاشتی

این نور را به پهنه ی عرش خودت زدی
خورشید را به عالم بالا گذاشتی

حمد تو را که خواند تو گفتی که "احمدی"
به به! چه خوب رسم مسمّا گذاشتی

نوری از آفتاب جدا کردی و سپس
یک ماه آفریدی و آنجا گذاشتی

تسبیح گفت ماه برای تو و تو هم
او را "علی" صدا زدی؛ اما گذاشتی

چندین هزار بگذرد از سر عاشقی
تا اینکه عشق را تو به اجرا گذاشتی

یعنی که عشق، عشق علی و محمّد است
یعنی برای عشق دو لیلا گذاشتی

اما دو عشق صادره مبنا نداشتند
پس روی عشق پایه و مبنا گذاشتی

مبنای عشق چیست به جز عشق فاطمه
پس عشق را حضرت زهرا گذاشتی

اینگونه بود خلقت عالم شروع شد
خلقت از این سه نور معظّم شروع شد


تنها تویی که تکیه به باغ ارم زدی
بین حیاط خلوتی حق قدم زدی

غیر از بهشت فاطمه که در سینه ی تو بود
در سیزده مزار بهشتی حرم زدی

لوح و قلم که دست نگارین تو رسید
ای خوش نگار! نام علی را قلم زدی

گاهی خودت علی شدی و روی دوش خود
تا بر فراز کعبه ی احمد قدم زدی

از رحمت خودت گرفتی و از هیبت علی
آن را به دست فاطمه ی خود به هم زدی

تا یک حسن درست شد و یک حسین؛ عشق
تا اینکه هی بریزد از این عالمین؛ عشق

باید برای فاطمه منبر بیاورند
تا مدحتی برای پیمبر بیاورند

زهرا اگر که مادر پیغمبر خداست
باید نبی شناسی از او در بیاورند

خیر کثیر هدیه به پیغمبر است و بس
تنها برای اوست که کوثر بیاورند

در واقع اولین نبی و آخرین نبی است
فرقی نداشت اول و آخر بیاورند

پیغمبران کبوتر نامه برش شدند
تا در هوای او همه پر در بیاورند

او آفتاب بود اگر سایه ای نداشت
او با خدا یکی شد و همسایه ای نداشت


گلدسته های عرش به نام محمّد است
تنها خدا ی عرش ، امام محمّد است

آنقدر دلرباست، که بال فرشته ها
همواره صید دائم  دام محمّد است

از او طلب نموده ای اصلاً تو جام می؟!
ذکر علی علی می جام محمّد است

این را خود علی به همه عاشقانه گفت:
که مرتضی عبید و غلام محمّد است

حوریه چیست جز گل لبخند روی او
باغ بهشت چیست؟ سلام محمّد است

باید در آینه به جمالش نگاه کرد
باید علی شناس شد و رو به ماه کرد


خلق عظیم تو دل ما را اسیر کرد
دست کریم تو دل ما را فقیر کرد

این عطر خلق و خوی صمیمانه تو بود
دین را برای مردم ما دلپذیر کرد

آری گرسنه های طمع را میان شهر
این زندگی ساده ی تو سیر سیر کرد

تا اینکه ما به خوف و رجا بنده اش شویم
حق هم تو را رسول بشیر و نذیر کرد

آن سجده های ابری و بارانی شما
سجّاده را به گریه در آورد و پیر کرد

ما را به سجده های خودت رنگ و بو بده
بر جانماز غفلت ما آبرو بده


یکشب ظهور کن تو به غار حرای من
یعنی بخوان دو آیه ز چشمت برای من

به نفس پاک تو که همان نفس حیدر است
فریاد می زنم که تویی مرتضای من

من آخرالزّمانیم آقا شروع کن
ایمان بریز روی من از ابتدای من

من در طواف گنبد خضرا شنیده ام
اینجا طواف کرده کبوتر به جای من

این روزها مدینه پر از دود و آتش است
شهر مدینه ات شده کرببلای من

پهلوی در شکسته و مادر به بستر است
این اجر آن همه زحمات پیمبر است


رحمان نوازنی

*****

زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها
رها شدند خلایق ز بند سیطره ها

شبی که آتش آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها

صدای همهمه ی موبدان زرتشتی
هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها

شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز
شب وفات زمستان سرد دلهره ها

دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد
نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها

جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش
منجّمانِ مسلمانِ برق چشمانش

ز انبیاء الهی که رفته تا معراج؟
به غیر از او که ملائک شدند حیرانش

مقام بندگی اش را کسی نمی داند
پیمبران اولوالعزم مات ایمانش

بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت
نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش

اویس های قرن را ندیده عاشق کرد
تبسّم لبِ داوودیِ  غزل خوانش

شفیع روز جزا گشت و حضرت حق داد
به دست پاک محمّد کلید رضوانش

امیر و قافله سالار کاروانِ  نجات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

مسیح مکّه شد و نبض مرده را جان داد
به مرگ دخترکان قبیله پایان داد

خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد
به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد

نماز شکر سپیدارها چه دیدن داشت!
همان شبی که سپیده اذان باران داد

نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر
در ابتدا به علی او شراب عرفان داد

تبسّمش به کسی چون بلال عزّت داد
مسیر اصلی دین را نشان انسان داد

چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد!
برات مردم ری را به دست سلمان داد

شب تجلّی مهتاب روشن عرصات
نثار مقدم پرخیروبرکتش صلوات

کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم
دخیل گنبد سبز و مطّهرش باشم

زمان نداد اجازه که مشق عشق کنم
غلام مسئله آموز منبرش باشم

چه قدر دیر رسیدم سر قرار وصال!
چه شد؟ نخواست که عمّار محضرش باشم

قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً
نشد که حلقه به گوش برادرش باشم

خدا کند که مرا از قلم نیندازد
بهشت مست ِ می جام کوثرش باشم

به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار
قرار بوده که گریان دخترش باشم

شب گرفتن حاجت، زیارت عتبات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

وحید قاسمی

*****
لب نگار که باشد رطب حرام بُوَد
زمان واجبمان مستحب حرام بود

فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
 
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود

بر آنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود

تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود

تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله


تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند

تو را به سمت زمین با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند

نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند

تمام آل عبا «کُلُّنا محمّد» بود
تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند
 
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند

شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات


برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت

از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت

هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
 
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت

توآمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت

یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی


مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است
 
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است
 
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است

همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است

تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
 
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله


تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها

تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها

خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها

بگو: مدینه علمی، علی درآن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها

بریز شیره پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها

زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین اکبر شد


هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تو را بس است همینکه بتول، دختر توست

به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه والامقام همسر توست

علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست

به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست

به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست

تو با علی جریان ساز شیعه اید، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست

همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست

علی اکبر لطیفیان

از وبلاگ نود و پنج روز باران

*****
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید

جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید

می رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه
با نفس های الهی تو جان می آید

بسکه در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است
ریگ هم در کف دستت به زبان می آید

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ست
قبله‌ی عزت و ایمان به جهان می آید

با قدوم تو برای همه‌ی اهل زمین
از سماوات خدا برگ امان می آید

نور توحیدی تو در همه جا پیچیده ست
از فراسوی جهان عطر اذان می آید

عرش معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالمتابت


خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد

خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد

ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد

قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند
نورت آئینه‌ی آئین مسلمانی شد

به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد

خواستم در خور حسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد

ای که مبهوت تو و وصف خطی از حسنت
عقل صد مولوی و حافظ و خاقانی شد

«از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»


جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری
تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داری

دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است
چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری

جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را
در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری

عالم از هیبت تو، شوکت تو سرشار است
اسداللهی چون حضرت حیدر داری

حسنین اند روی دوش تو همچون خورشید
جلوه‌ی نورٌ علی نور ، مکرر داری

اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند
روشنی بخش جهان، قبله‌ی دنیا هستند


ای که در هر دو سرا صبح سعادت با توست
رحمت عالمی و نور هدایت با توست

چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتی و اذن شفاعت با توست

با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نیست
آنکه دارد به دلش نور ولایت، با توست

بی ولای علی این طایفه سرگردانند
دشمنی با وصی ات، عین عداوت با توست

باید از باب ولای علی آید هر کس
در هوای تو و در حسرت جنت با توست

سالیانی ست دلم شوق زیارت دارد
یک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست

کاش می شد سحری طوف مدینه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله

یوسف رحیمی


[ شنبه 91/11/7 ] [ 9:16 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 136
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 1175017