سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی

«تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی»

 

اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران

«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»

 

«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»

ای کاش تو یکبار به بالین من آیی

 

در بنده‌نوازی و بزرگی تو شک نیست

من خوب نیاموختم آداب گدایی

 

عمری‌ست که ما منتظر آمدنت، نه

تو منتظر لحظه‌ی برگشتن مایی

 

می‌خواستم از ماتم دل با تو بگویم

از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی

 

امشب شده‌ای زائر آن تربت پنهان؟

یا زائر دلسوخته‌ی کرب و بلایی

 

ای پرسشِ بی‌پاسخِ هر جمعه‌ی عشّاق

آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟

 

یوسف رحیمی


[ جمعه 94/7/3 ] [ 7:3 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 110
کل بازدیدها: 1174364